سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

تقدیم به دخترم سوفیا

روز دختر مبارك

به نام او دخترم نفسم هر روز با تو بودن را با آرامشي كه در درونم دارم رو حس ميكنم هر بار كه تو رو در خواب ميبينم با تمام وجودم نگاهت ميكنم و دلم از بودنت آرام ميگيرد محبت كردنت رو دوست دارم هر بار كه صدايم ميكني و بهم ميگي بابا دوستت دارم لذت ميبرم واين آرامش و لذت هاي كه ما حس ميكنيم از بودنت هست دخترم روز دختر مبارك عشقم ...
15 مرداد 1395

بخشش

به نام او سلام مونس روح و روانم روزها می گذرد و می گذرد و می گذرد با گذشت هر روز نگاهت و کلامت بزرگتر می شود دوران پیش دبستانی هم به پایان رسید و دیروز بعد از کلی تحقیق و رایزنی موفق به ثبت نام در مدرسه مورد نظر شدیم خوشحالم از اینکه دوران تحصیل و علم  تو از چند ماه دیگر آغاز می شود و دلهره از سر و کله زدن با شما اخه بابا یک خط مشق نوشتن اینهمه دردسر داره؟ یه خط می نویسی و ما باید به شما بابت همین یه خط سرویس بدیم اخ بابا بیا دستم رو بمال درد می کنه مامان برام میوه بیار و............. البته جدا از هر شوخی و جدی نسبت به اوایل خیلی بهتر شدی توی نوشتن خدارو شکر محیط...
4 خرداد 1395

سال جدید

به نام او سلام دخترم سال دیگر در کنار تو بودن را تجربه می کنیم امسال وارد اولین سال تحصیلیت می شوی و من و مامان درگیر انتخاب مدرسه برای تو سوفیا دخترکم هر بار که با تو هم کلام میشوم بیشتر به فهم و درک بالای تو پی میبرم شاید بهتر است بگویم بیشتر دختر داشتن رو احساس میکنم به لباس پوشیدن و ظاهرت خیلی توجه میکنی و انتخاب لباسها میبایست زیر نظر شما باشه و به انتخاب شما عروسی عمو سیامک هم انجام شد و تو نگین اون جشن بودی ارام و زیبا هر چی از خوبی تو درون اون جشن بگم کم گفتم به بودن و داشتنت افتخار می کنم دخترکم   ...
19 فروردين 1395

پری دریایی

به نام او سلام مهربانم خوبی دخترم اخرین ماه سال شروع شد و این سال هم رو به پایان زمان چه به سرعت می گذرد و چه زیبا به روی تو نقش می بندد رشد میکنی و بزرگ می شوی  هر چه زمان می گذرد من خدا رو بیشتر شکر می کنم که تو را به ما هدیه کرد تو هستی تا چشمان من با هر بار دیدنت بیشتر و بیشتر به بزرگی  خداوند ایمان بیاورد دیشب حمام کردی و در حمام به خود لقب پری دریای دادی وقتی بیرون آمدی جوری فخر فروشی میکردی  که من می بایست بیشتر احتیاط میکردم در رفتارم مرتب می گفتی با پری دریای باید اروم حرف زد و موهای پری دریای رو باید اروم شانه کرد و در اخر وقتی موقع خواب می خواستم برایت داست...
2 اسفند 1394

شرمندگی بابا

به نام او   هر بار که قصد نوشتن دارم با احتیاط بیشتر می نویسم هم از لحاظ سنی و هم شخصیتی بزرگ شدی دخترم هر روز بیشتر مهر و محبتت رو حس می کنم . چقدر خوبه تو هستی دخترم تو هستی و من با بودنت احساس پدر بودنم گل می کنه بعضی وقته می گی پدر و بعضی وقتها بابا و در نهایت میگی فرشید بستگی به درخواستی که داری بیان میکنی یک ماه درگیر دندانپزشکی برای شما بودیم که خدا رو شکر در دو مرحله به پایان رسید و بار دوم که رفتیم بهت گفتم می خواد دکتر دندانت رو معاینه کنه و در پایان کار بهم گفتی بابا چرا بهم دروغ گفتی ....... و من شرمنده شدم سوفیا واقعا شرمنده شدم روزها می گذرد بابا و آ...
16 دی 1394

کمی با دخترم

به نام او سلام مهربانم دخترم خیلی وقت بود که برای تو چیزی ننوشتم نه اینکه از نوشتن خسته باشم و یا اینکه چیزی برای نوشتن نباشه فقط اینکه دخترم بزرگ شدی و لحظات زندگیت به خاطرت سپرده خواهد شد روزها می گذرد و من شاهد بزرگ شدنت هستم .هر بار که با هم حرف میزنیم بیشتر به درک و فهمت پی مبرم بعضی وقتها که عصبی میشم و دعوات می کنم تو چشمام نگاه می کنی و می گی مگه من دخترت نیستم؟ .. چرا به دخترت اینجور برخورد می کنی چرا عصبی میشی چرا اخم میکنی و من به خودم نهیب میدم که این عصبانیتهای من هم مثل خاطرات در ذهنت باقی خواهد ماند سال بعد می بایست مدرسه بری و ...
11 آذر 1394

تولدت مبارک

به نام او سلام مهربونم دخترکم تاج سرم این روزها که می گذرد روزهای زندگی تو هست که تبدیل به سال می شود از وقتی که به دنیا آمدی این تو بودی که ماه مهر را برای ما ماه مهربانی رقم زدی تو هستی که ما بخندیم تو هستی که روزگارمان را بیشتر شاکر خدا باشیم سوفیای عزیزم چه زود گذشت با هر خنده ات خندیدم و با هر گریه دردناکت درد کشیدم با نشستنت ذوق کردیم و با اولین گامت از خوشحالی اشک ریختیم سال ها گذشت درسته که سالهای که گذشته بیشتر از انگشتان یک دست نمی باشد ولی برای ما هر ثانیه اش   با حضورت چه زیبا رقم می خورد دخترکم پنجمین سالگرد آفرینشت مبارک در اوج بی نهایت باز هم بی ...
30 شهريور 1394

سال 94

به نام او  سلام دخترم توی این روزها در گیر ثبت نام پیش دبستانی شما هستیم اره بابا پیش دبستانی می بینی دخترم زمان چه زود می گذره هم برای تو می گذره و هم برای من وقتی موهای سفید منو میبینی بهم میگی بابا پیر شدی ؟ میگم آره بابا پیر شدم بعد با لحن دلسوزانه میگی بابا نمی خوام پیر بشی و بعد بمیری... من سر تا پا..فدای تو بشم دخترم تو فقط شاد باش و آرام چه من باشم و چه نباشم فقط تو بخند عشقم ترم تابستان کلاس موسیقی ثبت نام شدی و هفته ای دو روز میری کلاس بزار کمی فدات بشم دلم تنگ شده من فدای اون چشمات بشم که وقتی نگاهم میکنی تنم می لرزه من فدای دستات بشم که وقتی دست محبت بر ص...
18 تير 1394

پایان سال 93

  به نام او  سلام نفسم  داشتم مروری می کردم به داستان این سالهای آفرینشت  از وقتی که چشم باز کردی تا به حال  بعضی از نوشته های قبلی رو مرور کردم  با اینکه حال خوبی ندارم ولی یهو دلم برای نوشتن تنگ شد  خواستم کوتاه بنویسم  از اینکه هستی و نفس می کشی   از اینکه تقدیر من داشتن تو هست  از اینکه خنده های تو رو می بینم  از اینکه همیشه بودن خدا را کنارت حس کردم  از اینکه سلامتی  از اینکه.....  خدا رو شکر می کنم بابت هر نفست  امیدوارم پایان سال خوبی و آغاز سال جدید را بهتر از هر روزت آغاز کنی ...
28 اسفند 1393