من و دلتنگی
سلام نفسم خوبی دختر گلم دیگه جون مبارزه با دلتنگی رو ندارم دخترکم این دلتنگی خیلی قوی شده تو کجا هستی که با وجودت به من نیروی مبارزه با هر دردی رو بدی هر چی زمان بدون تو سپری می شود من بیشتر در حسرت دیدنت بال بال می زنم آغوش گرمت را می خواهم دخترکم آرزو دارم که تو را در آغوشم پنهان کنم و با غرور بی پایان شکست دادن این دلتنگیهام رو جشن بگیرم ولی بابا در حال حاظر برنده این نبرد این دلتنگیهاست که تمام وجودم را احاطه کرده هر روز که صدای تو رو از پشت تلفن می شنوم بیشتر غرق دلتنگیها می شوم تنها دلخوشی من بو کردن لباسهای تنت است و دیدن عکسهات مامان هم خیلی بی تابی می کنه و این دلتنگی هم مامان رو اسیر...
نویسنده :
اهورا
22:00