سوفیا و بابا
بنام خالق زیبائیها سلام به روی ماهت بابا خوبی دخترکم می دونم خسته شدی بسکه نالیدم که آره بابا گرفتارم و ..... حق با تو مثل همیشه چند روز پیش عروسی دائی رضا بود که بخاطر مسائل امنیتی شما رو با خودمان نبردیم خدا رو شکر عروسی خوب برگزار شد و تنها جای شما دختر بابا خالی بود شما پیش مامان زینت بودی البته بابا خوب شد نیومدی اذیت می شدی گلم ولی بجاش پاتختی به خاطر شما ۲۰۰ کیلومتر برگشتم و شما رو هم با خود همراه کردم توی جشن بخاطر صدای بالای موسیقی کمی بی قراری می کردی ولی کم کم به صدا عادت کردی و دیکه کنترل کردنت خیلی سخت شده بود من فدای اون رقص قشنگت بشم بابا بعدش هم که همگی برگشتیم خونه...
نویسنده :
اهورا
23:43