سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

تقدیم به دخترم سوفیا

روز مادر و ورودت به نهمین ماه آفرینش

1390/3/6 11:16
نویسنده : اهورا
353 بازدید
اشتراک گذاری

به نام تو که بی پایانی

سلام دخترم

چرا با من قهری؟

بابا خودت که شاهد بودی و می دیدی که گرفتار بودم

چشم

همین جا اعلام می کنم که من مقصر هستم و الان هم اینجا هستم که جبران کنم

مامان سوفیا

من مقصر هستم و سوفیا خانم برای روز مادر متنی آماده کرده بود که من به مناسبت روز

مادر از طرف ایشون تقدیم شما کنم ولی سختی و گرفتاری زندگی من را شرمنده سوفیا

خانم کرد.

تقدیم به مادر عزیزم

سلام مامان

ای کاش آنقدر توان داشتم که با زبان خود روزت را تبریک بگویم و نیازی هم به کمک بابای

تنبلم نداشتم ولی رسم زمونه اینه دیگه و نمی دانم تا چند سالگی می بایست با زبان

بی زبانی روزت را تبریک بگویم

می نویسم به نام پاکی نامت

مادر خوبم

می دانم طفلی بیش نیستم ولی از جنس تو هستم

می دانم بودنت را برای بودنم به خطر انداختی

می دانم قدرت کلام ندارم

 ولی بدان با هر لبخندم ،بودنت را فریاد می زنم

مادرم

تو  که نامت

 وجودت

نشانه های محبت الهی است

عاشقانه دوستت دارم

تمام اینها را با هر نگاهم به بابا دیکته کردم امیدوارم بابا توانسته باشد از نگاهم ،کلامم را

بخواند

تقدیم به مادرم

از طرف سوفیا

................................................................................

دیگه با من آشتی کن بابا

درسته دیر شد ولی مامان هم مثل خودت بخشنده است و مرا بخاطر این دیر کرد می بخشد

 

دخترم

ورودت را به نهمین ماه آفرینش تبریک می گویم

دیروز وزنت کردم شکر خدا عالی بود

من فدای اون قد رعنات بشم اون هم عالی بود

من فدای دور سرت بگردم که اون هم عالی بود

تو چه بابای خوبی داری که اون هم عالی بود...........................

شوخی کردم بابا ببخش

خدا رو شکر همه چیز عالی و نرمال بود

ای جان

کار من شده به هر شکل خندوندن تو که بتوانم اون دو تا دندونت رو که نوک زده ببینم

وقتی بهت غذا می دم برخورد قاشق به دندونت رو حس می کنم

دخترم

بعضی وقتها چیزی رو که حس می کنی را نمی توانی بیان کنی

و من بارها و بارها خواستم از احساسی که از داشتن تو دارم کلامی در وبلاگت به یادگار

بگذارم ولی توان نوشتنش را نداشتم

ترس از اینکه نتوانم آنچه را که احساس می کنم به همان قدرت و زیبائی بیان کنم

ولی هر چه هست زیباست و آرامش بخش

چند شبی بود که زمانی که می خوابیدی مرتب از خواب بیدار می شدی و غر می زدی

آره بابا می دونم

بخاطر دندونت بود

درد داشتی دخترم

آره بابا

می دونم شما خانمی

شما دختر خوبی هستی و دلیل این نا آرومیها دندونت بود

خدا رو شکر فکر کنم دردش دیگه تمام شده و شبها خوب می خوابی

ولی بقول قدیمیها بد خوابی

شب وقتی می خوابی سرت رو بالشه و نصف شب برعکس می شه

وپاهات رو بالشه و تا صبح مسیرت به شمال غربی و یا جنوب شرقی  هم کشیده می شه

یاد گرفتی که دست می زنی البته نه بصورت حرفه ای

سوفیا

بی بهانه و عاشقانه دوست دارم

 

 

 تصاویر دخترم در ادامه مطلب

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

رخساره
6 خرداد 90 11:27
شاید باور نکنید اما این یک واقعیت است !!!
بابا محسن
7 خرداد 90 14:02
به جمع نی نی وبلاگیها خوش اومدین