من و دخترم
سلام نفس سلام عمرم سلام مونسم سلام زندگی سلام دخترکم منو ببخش مهربانم از اینکه برایت ننوشتم آخه وقتی کنارت هستم برای من دلتنگی معنی ندارد سال ۸۹ هم به پایان رسید سالی که برای من پر از خاطره بود سالی که استرس را با تمام وجودم احساس کردم، سالی که نام پدر ر ا با بند بند وجودم تجربه کردم،سالی که حضورت به آن زیبائی بخشید سوفیا ممنونم ممنونم از اینکه با حضورت،نام پدر را به من هدیه کردی روز ۲۶ اسفند ماه ۸۹ بود که تمام غم و دلتنگیهام را درون ساکی در بسته ریختم و بار سفر بستم،مدتی که نبودی بی نهایت دلتنگت بودم و این دلتنگیها به من آموخت که پایان هر چیز بی نهایت نیست و تو دخترم، مرز بی نهایت را بر...
نویسنده :
اهورا
22:00