سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

تقدیم به دخترم سوفیا

ششم فروردین

1390/1/25 22:00
نویسنده : اهورا
173 بازدید
اشتراک گذاری
به نام آنکس که سوفیا را به ما هدیه کرد

مثل همشه به بزرگواری خودت ببخشم پروردگارم

از ابتدا تا به حال بی نامت آغاز می کردم سرآغاز نوشته هایم را برای دخترم

بی نامت شادی می کردم

بی نامت دلتنگی می کردم

و غافل از اینکه هدیه تو این دلتنگیها و شادیها رو برای من رقم می زد

غافل که نه

بهتر است بگویم فراموش کار

آخه نمی شه این همه نعمت را ببینم و غفلت کنم در شکر گذاریت

و اما ششمین روز از فروردین ماه ۹۰

روزی که از پایان چهارمین ماه آفرینشت استرس رسیدنش را داشتم

ششم فروردین اولین روز بعد از تعطیلات اولیه عید بود

ساعت ۸ صبح

من و شما و مامان بزرگ هاجر از خونه خاله مریم زدیم بیرون

تو در آغوش من در خواب ناز و من در آغوش نگرانی و دلهره دست پا می زدم

دوست نداشتم این مسیر به پایان برسد

مسیری که مثل تمام مسیرهای زندگی پایانی داشت و من با هر قدم به پایانش نزدیکرت می

شدم.

دخترم

هر چیزی انتهائی دارد و تحمل و صبر من هم انتها داشت

درد تو و بی قراری تو پایان صبر و تحمل من را رقم می زند

برام سخته دخترم

سخته که صدای گریه تو را از درد بشنوم و فریاد نزتم

سخته که تو درد بکشی و من بی درد باشم

سخته که اشکهای پاکت رو ببینم و خود اشک نریزم

وقتی مامان هاجر کارت واکسنت رو تحویل خانم منشی داد ایشون ما رو به طبقه فوقانی

راهنمائی کرد

خانم میانسال با مهربانی تمام طریقه کمپرس کردن را برای ما توضیح داد و بعد شما را وزن

 کرد. وزن شما ۸ کیلو ۶۰۰ گرم به عبارتی ۱۷ قطره استامینوفن در هر وعده

و به جرم مهمان بودن قد و دور سر شما را اندازه گیری نکرد.

( لازم به ذکر می باشد روز قبل خودم این کارها رو انجام دادم  دور سر :۴۴ و قد :۶۹)

تنها چیزیهایی که از اون روز به یاد دارم صدای گریه تو بود که مرا دیوانه می کرد و گرمای

اشکهایت بود که با هر بوسه بر صورت مهربانت آنها را پاک می کردم.

وقتی برگشتیم خونه خاله مریم تو در آغوش مامان جا خوش کردی و فراموش کردی که

بابایی هم وجود داره.

تو در آغوش مامان جا خوش کرده بودی و برای مامان دلبری می کردی و من حسودی می

کردم

تو رو از مامان گرفتم و به چشمان زیبایت نگاه کردم و می خواستم گلایه را آغاز کنم که تو با

لبخند مهربانت مهر سکوت را بر لبانم کوبیدی و به من فهماندی که من را هم دوست می داری

دو ساعتی را به بازی کردن سپری کردی و من سر مست از شادی تو

مامان هاجر گفت که خوب بازی کن که دردهات به زودی شروع می شود و من امیدوار که

دردی گریبانگیرت نخواهد شد.

یکساعت بعد تجربه مامان هاجر بر امیدواری من غلبه کرد.

کم کم درد وجودت را احاطه کرد و تب وحشیانه بر گونه های تو سیلی می زد و سرخی

گونهایت را به یادگار باقی می گذاشت

بی انصافی بود بابا

ما با محدود سلاح خود (کمپرس یخ و کمپرس آب گرم و قطره استامینوفن) وارد مبارزه

نابرابرانه ای شدیم که تنها هدیه اش برای تو درد بود و بی قراری

سه روز گذشت و این تو بودی که با خندهات به ما نیرو می دادی

توی این سه روز با اشکت،اشک ریختم و با نالهات بی قرار می شدم 

 تنها کاری که همه ما در برابر این دردها برای تو انجام می دادیم محبتی بود که بی هیچ

چشم داشتی نثارت می کردیم .

و این تو بودی که در پایان روز سوم با تکون دادن پای چپت پرچم پیروزی را بر فراز آسمان

برافراختی

می گم پای چپ دلیل دارم

توی این سه روز در کنار دردی که داشتی بازی هم می کردی و دست و پا می زدی ولی پای

چپت که روزنه ورود دردها به بدنت بود رو اصلا تکون نمی دادی

وقتی تو را روی زمین نگه می داشتم فقط پای راستت رو روی زمین می گذاشتی و پای چپت

رو بالا و بی حرکت نگاه می داشتی.

در پایان روز سوم بلاخره پای چپت را تکون دادی و من با تمام وجودم در اون لحظه شادی

کردم

و این هم تصاویری از اون سه روز پر درد

 

 من فدای اون گونه هات بشم که از شدت تب قرمز شده بود

 

سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

 این هم تصویر کیان خان

گل پسر خاله مریم

 

سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

 

این هم تصویر اولین باری که پرتغال خوردی

 

سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان

 

دخترم

ساده می گم

خیلی دوستت دارم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)