نزديك شدن به يكم مهر ماه
به نام او
سلام نفسم
مي دونم بابا
اينجور با اخم منو نگاه نكن
خودت كه شاهد هستي دخترم كه درگير بودم
مي دونم بهانه قابل قبولي نيست ولي از هيچي بهتره
به احترام تولدت رفتم دانشگاه و با شروع دومين سالگرد تولدت به پايان رسيد
ممنونم دخترم
از اينكه توي اين دوسال منو تحمل كردي
زماني را كه مي بايست در خدمت تو مي بودم را صرف درس خواندن كردم
خدا را شكر كه تمام شد بابا
چيزي ديگه به اولين روز ماه مهر باقي نمانده
روزي كه در برابر آفرينش خداوند سر تعظيم فرود آورد و اين روز را به نام تو رقم زد
من فداي تو و روز تولدت بشم
ديگه بزرگ شدي بابا
واسه خودت خانم شدي
مونس روح و روانم شدي بابا
توي حرف زدن كمي تنبلي مي كني نفسم
هر چي رو بگيم بيان مي كني و به اينگليسي دست . پا . سر . لب .بيني ... رو كه مي گيم
نشان ميدي ولي واسه خواستن چيزي باز با اشاره به ما مي فهماني
تمام بازيهاي خشن را با من مي كني و نازو نوازشت را براي مامان جونت مي بري
امروز كلي به من محبت كردي و من هم ذوق مرگ شدم از اين همه محبت و بعد بي هوا
سيلي محكمي تو گوشم زدي كه تا چند ثانيه تو گوشم عروسي بود
بعد هم مثل آب خوردن خرم مي كني
الانم تو بغلم هستي و اجازه نمي دي تايپ كنم
هنوز هم ساعت خوابت تنظيم نشده
شبها تا ساعت 3 بيداري و صبح تا ساعت 11 در خواب ناز هستي
البته بعضي شبها هم محبت مي كني و ساعت 1 مي خوابي البته با كلي منت
دخترم
با تمام وجودم دوستت دارم
من و دخترم در آبادان
سوفيا دخترم