سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

تقدیم به دخترم سوفیا

دلتنگی بابا

1391/3/23 13:57
نویسنده : اهورا
277 بازدید
اشتراک گذاری

به نام او

 

سلام به روی ماهت بابا

خوبی عمرم

امتحانات بابا شروع شده و درگیر امتحاناتم عمرم

نفسم

باز هم نبودنت آتش به جونم زده

سه روز پیش به همراه مامان هاجر رفتی تهران و قرار شد بعد از امتحاناتم  بیام تهران

و با هم برگردیم.

خیلی درگیرم بابا

با خودم درگیر شدم .

جای خالیت شده بلای جونم

بعضی وقتها تو خونه که  هستم بی اختیار اشکم سرازیر می شود

شدم یه افسرده خاموش

می دونم بابا مقصر هستم .

خود کرده را تدبیر نیست 

 خیال نکن بابا که به سادگی من و مامان راضی به رفتنت شدیم

تمام راهها رو بررسی کردیم ولی چاره ای به جز رفتنت نبود

مامان زینت هم تابستان می خواد بره تهران

بخدا نمی دونم چکارررررررررررر کنم

توی این خراب شده  پرستار  پیدا نکردم و مهد هم تا زمانی که به راحتی حرف نزنی

دوست ندارم بری.

این ترم به خودم فشار آوردم و واحد بیشتر برداشتم که ترم تابستان به امید خدا درسم 

تمام بشه و بیشتر بتونم کنارت باشم

هر روز  حرکات جدید ی انجام می دی.

تازگیها هم دستتو مثل تفنگ می گیری و شروغ به کشتن اطرافیان می کنی و همه هم

خودشون رو باید به زمین بزنن تا تو راضی بشی

یه روز قبل از رفتنت به تهران همه خونه ما بودند و مامان زینت به شوخی مامان رو دعوا کرد و

شما هم شروع به گریه کردی من هم به مامانم گفتم اگر من رو از پنجره بندازید بیرون

برای سوفیا خانم مهم نیست و فقط برای مامانش تعصب دارد .

مامان هم به شوخی من رو زد و شما هم فقط نگاه می کردی

آخه چراااااااااااااااااااااااااااا بابا

چرا من برای تو  اهمیت ندارررررررررررررررررررررررررررررررررم

بابا یه خورده هم منو تحویل بگیر

فقط برای بیرون رفتن منو می خواهی؟

دلم خیلی گرفته بابا

خیلی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)