دوازدهمین ماه آفرینش دخترم
به نامت آغاز می کنم که به من اجازه دادی دوازدهمین ماهگرد دخترم را شاهد باشم
سلام بابا
یازدهمین ماه آفرینشت هم به پایان رسد و وارد داوزدهمین ماه زندگیت شدی بابا
چند روز پیش داشتم باهات بازی می کردم و شما هم خنده های زیبایت را نثارم می کردی
و در همین هنگام ششمین مروارید درخشانت را کشف کردم بابا
و با افتخار می توانم بگویم که از میان این ٦ دندانت من دو دندان آخرت را کشف کردم.
بابا فدای اون دد گفتنت بشه
توی این سه روز جوری خوابت را تنظیم کردی که راس ساعت ٨ صبح از خواب بیدار میشی
و تا من رو می بینی زود می گی دد
یعنی من تو رو ببرم بیرون
و من هم گوش به فرمان شما سریع لباس می پوشم و شما را می برم بیرون
امروز عصر تا بهت گفتم بابا بریم دد شما هم زود یه خنده زیبا تحویلم دادی و آغوشت را
برای دد رفتن باز کردی و تا بغلت کردم دست را به عنوان بای بای برای مامان تکون دادی
آخه بابا من یه شوخی کردم تو چرا زود جدی گرفتی
من هم مجبور شدم برای اینکه آدم بد قولی نباشم ساعت ٧ بعد از ظهر با هم رفتیم برای
افطار آش گرفتیم و وقتی رسیدیم خونه اون گونه های قشنگت از گرما قرمز شده بود
نفسم
توی این روزهای با تو بودن چه زیبا معنای پدر شدن را به من هدیه کردی
چه زیبا خنده های پر از محبتت را نثارم کردی
و چه زیبا روزگارم را زیبا آفریدی
مونسم
در اوج آرزوهایم ،تو زیباترین آرزوی زندگیم هستی
تصاویر دخترم در ادامه مطلب