دلتنگی (2)

به نام تو که بخشنده و مهربانی

سلام بر تو مونسم

چشم عجله نکن

اجازه بده دو خط بنویسم بعد نامه تو رو هم تایپ می کنم

صبر کن دخترم

چشم من چیزی نمی گم

از طرف سوفیا

تقدیم به مامانی مهربانم

سلام بر تو که نامت مقدسه

ای کاش کنارت بودم مامانی

کنارت بودم و روی مهربانت را می بوسیدم

من فکر همه جا رو کرده بودم و می دونستم که روز تولدت کنارت نیستم این مطالب را به

بابا انتقال دادم که روز تولدت از طرف من به تو تقدیم کنه

مامانی

می دونم زمان زیادی نیست که در کنارت هستم ولی همین مدت چه زیبا وجودت و مهر

مادریت را حس کردم.

این اولین تولدت بود که من پا به این دنیا گذاشتم و از راه دور روی ماهت را می بوسم و

با تمام وجودم این روز عزیز را به تو تبریک می گویم.

دوست دارم  هوارتا

سوفیا دخترت

........................................

راحت شدی بابا

دیدی بابا خوش قوله و به قولی که به تو داده عمل می کنه

من فدای اون مهربونیت بشم که فکر همه هستی

دخترکم

امتحانات بابا هم تمام شد و ازدیروز که آخرین امتحانم را دادم بال بال می زنم که یا من

بیام دنبالت و یا تو با مامان هاجر بر گردی

دیگه تحملم تمام شده

آخه بابا من هم آدم هستم و کاسه صبر و تحملم اندازه ای داره و دیگه جائی برای صبر کردن

نداره.

دخترم

سه روز پیش مامان هاجر تماس گرفت و گفت دندون بالات هم نوک زده

کلی ذوق کردم و در اوج خوشحالی تو دلم پر از غم بود که چرا نمی تونم خودم وجود این

مروارید رو حس کنم.

خیلی دلتنگتم بابا

خیلی

من فدای اون چشمات بشم که انتهای آرامش رو به من هدیه می کنه

خیلی دوست دارم دخترم

این هم چند تا عکس از دخترم قبل از رفتنش به تهران برای بار دوم

تصاویر دخترم در ادامه مطلب

دخترم در فرودگاه جهت عزمیت به تهران