پایان سال
به نام او
سلام ترانه زندگیم
خوبی بابا
چشمای مهربانت در چه حالی هستن نفسم
سال رو به پایان هست و تو هر روز از این سال رو برای ما زیبا و شیرین رقم زدی
بزرگ شدی بابا
خانم شدی
دیشب با هم رفتیم بینا سنج و به این تنیجه رسید که شماره چشمان مهربانت را
کمی بالاتر روی فرم عینک جدیدت قرار داده شود
2/5
فریم عینکت بخاطر شکستگی عوض شد
مبارکت باشه دخترکم
وقتی داشتیم با هم قدم میزدیم رسیدیم به ویترین مغازه ای که چند لباس عروس به نمايش
گذاشته بود و یک لباس عروس سبز رنگی هستش که هر بار که تو میبینی میگی بابا این مال
عروسی منه؟
اون شب وقتی دیدیش بهم نگاه کردی و گفتی بابا اگر این لباس سبزه یه کم بلندتر
بشه تا روی زمین برای عروسی من خوبه و یک نگاه بهم کردی و گفتی نظرت چیه؟
وقتی من اینو شنیدم از خنده اشک تو چشمام جمع شد
من فدای تو بشم
هر نفس و هر لحظه زندگیت
هر بار که از سر کار میام خونه آغوش گرمت را مهمان خستگیم میکنی و با یک بوسه
مرا شاد میکنی و سریع میگی چی خریدی برام.....
سوفیا
خیلی دوستت دارم و حضورت آرامش زندگي منه
اميدوارم در سال جديد هميشه سلامت باشي و شاهد شاديهاي كودكانه تو باشم
دوستت دارم سوفيا